فراوری سردپخت [علوم و فنّاوری غذا] نوعی فرایند تهیه مواد غذایی، شامل پخت غیرپیوسته یکمرحلهای و سرد کردن فوری تا دمایی بالاتر از نقطه انجماد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
دکان خوراک پزی ,مهمانخانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنگه ی کوک (که جزیره ی شمالی زلاندنو را از جزیره ی جنوبی آن جدا می کند)
(عامیانه) از خود درآوردن، اختراع کردن
کتاب اشپزی، کتاب طباخی سایر معانی: کتاب آشپزی [کامپیوتر] راهنمای نحوه نصب و استفاده از برنامه
رنگدانۀ گوشت عملآمدۀ پخته [علوم و فنّاوری غذا] رنگدانۀ حاصل از گلبولهای قرمز خون دام که از فراوردههای جانبی هر مجتمع کشتارگاهی است|||اختـ . رنگوپخت CCMP ...
اشپزی، اشپزخانه سایر معانی: هنرآشپزی، پخت و پز، خوراک پردازی
اموزگار اشپزی
(در کشتی یا ارودگاه و غیره) آشپزخانه، مطبخ، شپزخانه اردو,شپزخانه کشتی
(امریکا - خودمانی - تداعی منفی) کارمند سفارت، دیپلمات
پختن [علوم و فنّاوری غذا] فرایند تهیۀ غذا با مخلوط کردن و ترکیب کردن و حرارت دادن مواد اولیه
اُفت پختزاد [علوم و فنّاوری غذا] کاهش کیفیت براثر از دست رفتن مواد مغذی و آب در هنگام پخت