ازروی توبه وپشیمانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته به پشیمانی سایر معانی: نادم
پشیمانی، ندامت، توبه سایر معانی: انفعال، تاسف
توبه ناپذیر، ناپشیمان سایر معانی: ناتوبه کار، غیرنادم
پشیمانی، ندامت، توبه، طلب مغفرت سایر معانی: پتت، هود
پشیمان، توبه کار، اندوهناک، تائب، نادم سایر معانی: هود کار، پتت کار، آدم نادم، آدم توبه کار [زمین شناسی] ستون در زمین ریخت شناسی : عنوانی که در مناطق کوهستانی فرانسه برای یک ستون خاکی به کار ...
پشیمان، نادم، متاسف، پر تاسف، متاثر، نامراد سایر معانی: پر تاسف، پشیمان، متاثر
پریشانی، افسوس، پشیمانی، ندامت، سرزنش وجدان سایر معانی: دریغ، رحم، مروت، عطوفت
پشیمانی، ندامت، توبه، اصلاح مسیر زندگی سایر معانی: پشیمانی، ندامت، توبه، اصلاح مسیر زندگی
تائب سایر معانی: وابسته به پشیمانی، نادمانه، ندامت آمیز، توبه آمیز، پشیمان، توبه کار