خالص، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی سایر معانی: خالص، مخلوط نشده، بدون مواد خارجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناپاک، کثیف، پلید، شوخگن، ناپاکانه، به طور کثیف
مضر، ناگوار، غیر سالم، ناپاک سایر معانی: (خوراک یا تفریحات وغیره) ناسالم، زیانبخش، ناگوارا
خالص، دست نخورده، بکر، دوشیزهای، باکره مانده سایر معانی: وابسته به یا برازنده ی باکره ها، دوشیزه وار، درخور دوشیزه ها، در حالت باکرگی، باکره، پاک، عفیف، (ساز موسیقی قرن 16) ورجینال ...
آثاری که براثر تماس انگشتان آغشته به خون یا مواد آرایشی یا جز آن بر سطوح تمیز باقی میماند [علوم نظامی]
واژههای مصوب فرهنگستان