وابسته بودن، تعلق داشتن، مال کسی بودن سایر معانی: (با to) متعلق بودن به، مال کسی یا جایی بودن، عضو بودن، وابسته بودن به، رابطه داشتن با، جزو چیزی بودن [ریاضیات] متعلق بودن، تعلق داشتن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از، در باره، بوسیله، از طرف، از لحاظ، ز، در جهت، از مبدا، از منشا، در سوی سایر معانی: علامت کسره (کسره ی ربط)، ساخته شده از، - یی، حاوی، دارای، (نمایشگر مقدار یا میزان یا نسبت بخش به کل)، وا ...