برخورد، اجتماع، تلاقی، انجمن، مجمع، جماعت، هم ایش، اجماع، ملاقات، جماعت همراهان، میتینگ، جلسه، نشست، متلاقی سایر معانی: دیدار، گردهمایی، مجلس، (محل) تلاقی، (محل) برخورد، برخوردگاه، هم دیدارگ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی