[عمران و معماری] عنصر قابل انطباق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] برجستگی هماهنگ ،برآمدگی های یکنواخت
[عمران و معماری] لایه های همشیب [زمین شناسی] لایه های همشیب
[زمین شناسی] چینه بندی هم شیب،لایه بندی موازی
مناسب، قابل جرح و تعدیل، قابل توافق، وفقپذیر، سازوار سایر معانی: سازگار، انعطاف پذیر، سازش پذیر، اقتباس پذیر، انطباق پذیر، قابل تغییر [برق و الکترونیک] تطبیق پذیر مدار یا سیستمی که می تواند ...
تنظیم پذیر، تعدیل پذیر سایر معانی: تعدیل پذیر، تنظیم پذیر [سینما] قابل تنظیم [برق و الکترونیک] قابل تنظیم [مهندسی گاز] قابلیت تنظیم، قابل تطبیق [نساجی] قابل تنظیم - قابل تطبیق [ریاضیات] قابل ...
حرف بی صدا، حرف صامت، موافق، هم اهنگ، همخوان سایر معانی: همساز، هم آوا، هم صدا، متوافق، (عروض) دارای قافیه ی ناقص (رجوع شود به: consonance)
نا سازگار، نا موافق، ناجور، متناقض، نا مناسب، غیر قابل استعمال با یکدیگر سایر معانی: مغایر، ناهمساز، نامتوافق، (منطق - ریاضی: دو قضیه یا گزاره ای که نمی توانند در آن واحد هر دو درست باشند) م ...