محرمانگی ,محرمیت [کامپیوتر] قابلیت اعتماد [آمار] محرمانه بودن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
confidentially, adj•به طور محرمانه، به طور خصوصی
محرمانگی اطلاعات بیمار [مدیریت سلامت] محدودیت دسترسی به دادههای شخصی بیمار با جلب نظر او یا با در نظر گرفتن منافع عمومی جامعه
واژههای مصوب فرهنگستان
یار، محکوم، صمیمی، خوش مشرب سایر معانی: دوست مانند، گرم، گرم گیر
سری، مرتب، رده بندی شده سایر معانی: رده بندی شده، سری [عمران و معماری] دسته بندی شده - طبقه بندی شده [برق و الکترونیک] طبقه بندی شده حاوی اطلاعاتی که افشای آنها ممنوع است . ...
صمیمانه، با اشنایی زیاد، با اگاهی زیاد
خفا، راز، اختفا، پوشیدگی، محرمانه بودن، پنهان کاری، رازداری، سری بودن، نهانکاری، راز پوشی، خفیه سایر معانی: نهان بود، نهفتگی، پنهانی بودن، نهان داشت
محرمانه، خفا، سرپوشیده سایر معانی: در نهان، نهانی، مخفیانه
محرمانه سایر معانی: مکنون، زیرجلی، نهفته، به طور سری، زیر درخت گل سر، مج، محرمانه، خصوصی
فهرست نشده، در فهرست وارد نشده، ذکر نشده در فهرست، ذکر نشده در فهرست an unlisted phone number شمارهی تلفن که در دفتر تلفن ذکر نشده است
خدماتی در قلمرو امنیت برای مقابله با افشای غیرمجاز دادهها [رمزشناسی]