وابسته به یا مانند همساخت (یا در آمیخت)، وابسته به شیرینی ونقل و نبات سازی، مغازه ی شیرینی فروشی، آجیل فروشی، شیرینی سازی، قنادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکر گچی، شکر شیرینی پزی
نانوایی، دکان نانوایی یا شیرینی پزی سایر معانی: شیرینی پزی، خبازی، محل پخت و فروش نان و شیرینی و کیک (bakeshop و bakehouse هم می گویند)
ترکیب، مخلوط، امیزش، مخلوطی، امیزه، اختلاط، معجون، اشوره سایر معانی: آمیزه، آمیغ، آشورده، آمیختگی، اختلاط و آشوردگی، آمیزش، امتزاج، (نخ یا پارچه که از الیاف گوناگون ساخته شده است) نخ آمیخته، ...
نامیزۀ روغن در آب یا آب در روغن که از آن عمدتا بهعنوان پُرکننده در فراوردههای قنادی استفاده میکنند [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان