(دستور نواختن موسیقی) با شور و هیجان (بنوازید)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] چراغ مخلوطی
سعی، کوشش بدون هدف معین سایر معانی: (روان شناسی) رغبت، میل، گرایش به انجام کاری، کردار انگیزی
(روان شناسی) کردار انگیزانه، وابسته به میل و رغبت
همزنجیرهپار [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] دو یا چند توالی یکسان دِنا که به دنبال یکدیگر در یک جهت در طول یک فامتن به هم متصلاند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
همزنجیرهای شدن [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] تشکیل یک زنجیره در پی پیوندِ سربهسر قطعات نوکلئیکاسید ...
سلسلهبندی [مهندسی مخابرات] اتصال پشتسرهم سامانهها بهطوریکه خروجی هر سامانه ورودی سامانۀ بعدی است
الحاق، سلسله، تسلسل سایر معانی: (درمورد یک سلسله حوادث یا چیزهای مربوط به هم) زنجیره، هم زنجیره، هم زنجیری، زنجیره بندی، رده بندی [کامپیوتر] الحاق [ریاضیات] اتصال
[ریاضیات] عمل اتصال
[کامپیوتر] عملگر الحاقی [برق و الکترونیک] عملگر اتصال
[زمین شناسی] کرانه کاو کرانه مقعر؛ کرانه خارجی یک رودخانه خمیده که مرکز انحنای آن به سمت کانال می باشد. مثلاً یک برش زیرین شیب. متضاد: convex bank کرانه محدب.
[ریاضیات] مقعر به پایین، مقعر به طرف پائین، تقعر به سمت پایین، کاو به سوی پایین [آمار] کاو به پایین