[عمران و معماری] کنترل انطباق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] آزمونهای رعایت
سند انطباق [حملونقل دریایی] مدرکی که پس از حصول اطمینان از انطباق سامانۀ مدیریت ایمنی شرکت کشتیرانی با الزامات آییننامۀ بینالمللی مدیریت ایمنی صادر میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
مجوز حمل کالای خطرناک [حملونقل دریایی] مدرکی که برای حصول اطمینان از انطباق وضعیت انبارهای کشتی با مقررات و الزامات آییننامۀ حمل کالای خطرناک صادر میشود ...
[برق و الکترونیک] تطابق راستخط تطابق مکانیکی که با تغییر در نیروی اعمال شده مخالفت می کند مانند فنری که با نیروی عمل کننده روی دیافراگم بلندگو یا میکروفون مخالفت می کند.
[حسابداری] رعایت قابل قبول
[حسابداری] حد رعایت قابل قبول
منزل، تطابق، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده سایر معانی: آشتی، سازش، (جمع) جا، محل سکونت، اتاق هتل، دفتر، محل کار، (در ترن و هواپیما و غیره) صندلی، ساز ...
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهد نامه سایر معانی: قبولی، همداستانی، سازگاری، سازواری، همدلی، موافقتنامه، تفاهم نامه ...
مسئولیت، پیروی
مدارا، نزاکت، نجابت و رفتار خوب، تربیت، مردمی سایر معانی: ادب، نیک رفتاری، مدنیت، معرفت، (معمولا جمع) رفتار یا سخن مودبانه
متابعت، پیروی، هم نوایی سایر معانی: رجوع شود به: conformity، conformity : پیروی [ریاضیات] تطابق