[حسابداری] تجزیه و تحلیل مقایسه ای [بهداشت] تحلیل تطبیقی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] ترازنامه مقایسه ای
ژنگانکاوی مقایسهای [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← ژنگانشناسی مقایسهای
واژههای مصوب فرهنگستان
[حقوق] تقصیر نسبی (در تعیین نسبت تقصیر طرفین)
علم مقایسه زبانها
[بهداشت] مطالعه تطبیقی - مطالعه مقایسه ای
تقریبا سایر معانی: تقریبا [ریاضیات] به تقریب، تقریبا، تخمینا، تقریب زدن
قومموسیقیشناسی [موسیقی] دانشی که به بررسی موسیقی و فرهنگ موسیقایی اقوام و ملل میپردازد
متناسب، به نسبت سایر معانی: نسبی، برپار، برمبنای نسبت، همگر، بساوند، همود [برق و الکترونیک] تناسبی [مهندسی گاز] تناسب، نسبت [نساجی] متناسب [ریاضیات] گزاره ای، متناسب ...
متناسب، در خور، فرا خور، متناسب کردن سایر معانی: همگر، سازوار، برپار [ریاضیات] متناسب کردن، متناسب، درخور
نسبتا، تا اندازه ای، به نسبت، بالنسبه [نساجی] نسبتا [ریاضیات] به طور نسبی، تا حدی
روشی برای بازسازی صورتهای فرضی یک زبان مادر با مقایسۀ صورتهای چند زبان خویشاوند [زبانشناسی]