متاع، کالا، جنس، وسیله مناسب سایر معانی: مال (یا مال التجاره)، (جمع) محصول (به ویژه کشاورزی)، فرآورده های اصلی (مانند گندم و غیره)، لوازم، هر چیز سودمند، چیز به درد خور [حسابداری] کالا ؛ جنس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارکاست تجاری [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] کاهش موجودی داری که ارزش تجاری دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
شیی ء، کار، اسباب، جامه، متاع، چیز، دارایی، لباس، شیء سایر معانی: شی، (معمولا جمع) وضع (اوضاع)، کار(ها)، قلم (اقلام)، (معمولا جمع) متعلقات شخصی، اثاث، لوازم، وسایل، (برای بیان محبت یا همدردی ...
کاهش موجودی داری که ارزش تجاری دارد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
کالایی که تنها در صورت تحقق شرایط خاص، در دسترس قرار میگیرد [اقتصاد]