commodity
/kəˈmɑːdəti/

معنی

متاع، کالا، جنس، وسیله مناسب
سایر معانی: مال (یا مال التجاره)، (جمع) محصول (به ویژه کشاورزی)، فرآورده های اصلی (مانند گندم و غیره)، لوازم، هر چیز سودمند، چیز به درد خور
[حسابداری] کالا ؛ جنس
[حقوق] کالا، جنس، متاع
[نساجی] کالا - جنس
[ریاضیات] جنس، کالا، متاع

دیکشنری

کالا
اسم
commodity, merchandise, article, lot, stuff, wareکالا
gender, genus, material, kind, stuff, commodityجنس
commodity, goods, merchandise, chattels, thing, articleمتاع
commodityوسیله مناسب

ترجمه آنلاین

کالا

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.