ضبط، تقاضا، چیز مورد تقاضا، باز گرفتن، درخواست، مصادره کردن، درخواست رسمی کردن سایر معانی: درخواست رسمی (طبق اختیارات محوله یا حق و غیره)، خواسته، درخواستنامه، تقاضانامه، دستور کتبی، بایستگی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی