requisition
/ˌrekwəˈzɪʃn̩/

معنی

ضبط، تقاضا، چیز مورد تقاضا، باز گرفتن، درخواست، مصادره کردن، درخواست رسمی کردن
سایر معانی: درخواست رسمی (طبق اختیارات محوله یا حق و غیره)، خواسته، درخواستنامه، تقاضانامه، دستور کتبی، بایستگی، پیش نیاز، الزام، (جمع) شرایط لازم، درخواست استرداد مجرم (از کشور دیگر)، به کارگیری، مورد نیاز، (به زور یا بنا به اختیارات محوله) گرفتن، تصاحب کردن، (نادر) مطالبه کردن، خواستار شدن، سخره
[حقوق] مصادره یا ضبط مال توسط دولت، درخواست (دولتی از دولتی دیگر برای) استرداد مجرم فراری، درخواست کتبی، درخواست خرید

دیکشنری

درخواست
اسم
request, application, demand, appeal, solicitation, requisitionدرخواست
demand, request, requirement, plea, requisition, solicitationتقاضا
recording, record, confiscation, file, storage, requisitionضبط
requisitionچیز مورد تقاضا
requisition, withdrawalباز گرفتن
فعل
escheat, requisition, sequester, confiscate, expropriate, seizeمصادره کردن
requisitionدرخواست رسمی کردن

ترجمه آنلاین

درخواست

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.