بازیگر کمدی [سینما و تلویزیون] هنرمندی که در نمایشهای شوخناک یا فیلمهای کمدی ایفای نقش میکند|||متـ . شوخبازیگر
واژههای مصوب فرهنگستان
نویسنده نمایش های خنده دار سایر معانی: هنر پیشه ی نقش های مضحک، هنر پیشه ی کمدی (شادمایش)، کمدین، بازیگر خنده آور، (عامیانه) شوخ، لوده، نوینسده نمایش های خنده دار، هنرپیشه نمایش های خنده دار ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمدی، نمایش خنده دار، شاد نمایش، نمایش خنده اور سایر معانی: (در اصل) نمایش یا داستان نیک فرجام، شادنامه، (رویداد) خنده دار، مضحک، شوخی آمیز، (نمایش یا فیلم و غیره) نمایش خنده آور و شاد فرجام ...
نمایشی، درهم سایر معانی: (وابسته به هنر نمایش) نمایشی، تئاتری، نمایش مانند (از نظر برخوردها و ساختمان)، (رویداد یا سرگذشت پرهیجان و پر تحرک) پرماجرا، شگرف، پرشور (dramatical هم می گفتند)، مه ...
مضحک، مسخره امیز، خنده اور سایر معانی: وابسته به کمدی روحوضی، شادمایشی، پر ادا و اطوار، دلقک مانند
مضحک، خنده دار سایر معانی: شاد، مسرت بخش، خنده آور
شوخ، دلقک سایر معانی: دلقک
شوخ، ظریف، شوخی امیز، فکاهی سایر معانی: اهل دل، شوخ دل، شوخی آمیز، خنده دار
دفتر روزنامه، روزنامه، دفتر وقایع روزانه سایر معانی: دفتر رویدادهای روزانه، دفتر یادآوردها، دفترچه ی خاطرات (روزانه)، نشریه (روزانه یا هفتگی یا ماهانه و غیره)، مجله، هفته نامه، ماهنامه، (در ...
خندان سایر معانی: خنده، خنده خندان a laughing face چهرهی خندان a laughing brook جویباری فرحبخش
بطور خنده ور، بطور مضحک یامسخره میز، بطور مهمل
خنده اور سایر معانی: قادر به خنده، تمایل به خنده، خنده رو، وابسته به خنده