کمدی [هنرهای نمایشی] مربوط به شوخنامه|||متـ . شوخنامهای، شوخناک
واژههای مصوب فرهنگستان
مضحک بودن، خنده داری، غرابت، شگفتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطورخنده اوریاغریب
(گلابی) کومیس (گلابی زمستانی و بسیار شیرین ـ comice pear هم می گویند)
همریشالش [شیمی] پدیدهای که در آن یک عامل سطحفعال در غلظتی زیر مقدار بحرانی ریشال خود یک ترکیب غیرمحلول را در مقادیر نسبتا زیاد حل میکند ...
قندگانشناسی [زیستشناسی - پروتگانشناسی] ← قندپروتگانشناسی
غم انگیز وتفریحی، مربوط به اثر کمدی وتراژدی، حاوی حوادث حزن اور و خنده اور سایر معانی: حاوی حوادک حزن اور وخنده اور
تفننی سایر معانی: سرگرم کننده، مفرح، تفریح آور، خنده آور، مسرت بخش، فرحبش، تفریح دهنده
فیلم های نقاشی شده، فیلم های میکی موس سایر معانی: کارتون، نقاشی متحرک، مضحک قلمی [سینما] نقاشی متحرک - مضحک قلمی
غریب و عجیب، غیر مانوس، ناشی از هوس، وهمی سایر معانی: عجیب و غریب، (از نظر رفتار یا شکل و قیافه) شگفت آور، ناگهان و باور نکردنی، خارق العاده، نامانوس، (از نظر رنگ و طرح و سبک) ناجور، خیالی ...
نقاش کارتون سایر معانی: نقاش کارتون
مسخره، لوده، مقلد، دلقک شدن، مسخرگی کردن سایر معانی: دلقک بازی در آوردن، لودگی کردن، دست انداختن و شوخی کردن، ادا و اطوار در آوردن، (در اصل) دهاتی، روستایی، آدم پخمه، بی عرضه