بطریقی، هر جور، بیک نوعی، هر جور هست سایر معانی: هر طوری شده، به طریقی، یک جوری، به نحوی، به گونه ای، از طریقی، به دلیلی [ریاضیات] به گونه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یقینا، محققا، مسلما، بطور حتم، لاریب سایر معانی: همانا، به طور قطع، قطعا، حتما، مطمئنا، (با فعل منفی - خودمانی) مطمئن هستم که، با اطمینان