تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، دادگیری کردن سایر معانی: تقاص گرفتن، به سزا رساندن، کین خواهی کردن، توزیدن، کین خواستن، انتقام گرفتن، کینه جویی کردن از، انتقام کشیدن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تف سربالا، کاری که به زیان انجام دهنده ی آن تمام شود، (به دست خود به خود) صدمه زدن، (سلاح بومیان استرالیا - چوب سرکجی که به طرف هدف می افکنند و در صورت عدم اصابت به سوی پرتاب کننده بر می گرد ...
خلی، نابهنگامی، جسارت، گستاخی، اهانت، خیره چشمی، بی ربطی، بیموقعی سایر معانی: پررویی، پیش جوابی، جسارت (impertinency هم می گویند)، نامربوطی، ناوابستگی، فضولی
(خودمانی) بلند حرف زدن، پر حرفی کردن، یاوه گویی کردن
پاسخ، پاسخ دادن، عهده دار شدن، واکنش نشان دادن سایر معانی: جواب دادن، واکنش کردن یا نشان دادن، عکس العمل نشان دادن، پتوازیدن، واکنش مثبت نشان دادن، (حقوق) مسئول بودن، جوابگو بودن، ستون زیر ق ...