پرچم در اهتزاز، پرچم افراشته، توفیق کامل، موفقیت قطعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] رنگهای اصلی [کامپیوتر] رنگهای اصلی
[نساجی] رنگهای ثانویه
ماهیت (یا طینت یا نهاد) خود را آشکار کردن
[نساجی] رنگهای ساده - رنگهای اولیه
[نساجی] رنگهای سومی - سومی های کاهشی ( که از مخلوط کردن دو به دوی رنگهای ثانوی بدست می آیند )
پرچم کوچک سایر معانی: پرچمچه، درفشک (bannerette هم می نویسند)، (قرون وسطی) دلاور اشرافی که اجازه داشت مردان خود را تحت پرچم خود به کارزار ببرد
نمای خارجی، جبهه، نمای سر در، سر در سایر معانی: نمای سر در، جبهه، نمای خارجی [عمران و معماری] نما - روی کار
موفقیت، پیروزی، ترقی، نتیجه، کامیابی، توفیق، کامروایی سایر معانی: کامکاری، آدم یا چیز کامیاب، کامرانی، نتیجه ی مطلوب، دستیابی به ثروت یا شهرت، رستگاری [ریاضیات] پیروزی، کامیابی، موفقیت، برد، ...