سرماتودینه [علوم و فنّاوری غذا] تودینهای که در سرما فعال است
واژههای مصوب فرهنگستان
واچرخند سرد [علوم جَوّ] ← واچرخند سردهسته
[زمین شناسی] خاک منطقه سرد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[علوم دامی] اصطبل سرد گوساله ؛ نوعی گوساله دانی که دمای درون آن کمتر از دمای بیرون است .
استخوانزدایی سرد [علوم و فنّاوری غذا] جدا کردن استخوان از لاشهای که پس از ذبح به مدت 48 ساعت در دمای یک تا دو درجۀ سلسیوس نگهداری شده است ...
[کامپیوتر] راه اندازی سرد نگاه کنید به boot.
قهوه سرددم [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی] قهوهای که به روش سرددمآوری تهیه شده است
(امریکا) پول نقد (که هنگام خرید یکجا پرداخت شود)
[برق و الکترونیک] لامپ شمارشگر کاتد - سرد نوعی کامپ شمارشگر که دارای یک آند و سه مجموعه 10 کاتدی است . دومجموعه از کاتدها ف تخلیه تابان را متناسب با پالسهای تحریک و با توالی صحیح به هر یک از ...
[برق و الکترونیک] یکسو ساز کاتد - سرد، یکسو ساز پر از گاز نوعی لامپ گازی کاتد - سرد که ابعاد الکترودهای آن به میزان زیادی با یکدیگر متفاوت است در نتیجه عبور الکترونها در یک جهت خیلی بیشتر از ...
[برق و الکترونیک] لامپ کاتد - سرد هر لامپ الکترونی که دارای کاتد سرد باشد، مانند یکسو ساز کاتد -سرد، لامپ نئون، لامپ نوری و تنظیمگر ولتاژ .
اسکنه ی آهن تراش (اسکنه ی پولادین و آبدیده که با آن فلزات سرد را می تراشند)، قلم فلزتراش، سردبر