پیچه [فیزیک] چند دور سیم پیچیدهشده که برای ایجاد خاصیت القایی در مدارهای الکتریکی به کار رود
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] قالب پیچک، بوبین قالبی توخالی به شکل استوانه یا مستطیل و از جنس پلاستیک، کاغذ مومی یا سایر مواد عایقف مناسب که پیچک هسته - هوا روی آن پیچیده می شود .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] فنر لوله ای - فنر مارپیچ
[نساجی] نخ فیلامنتی استرچ فنری شکل
[علوم دامی] دم پیچیده ؛ ناهنجاری اسپرم .
[نساجی] فردار - مارپیچ
[برق و الکترونیک] پچک آنتن اولین پیچک در گیرنده که جریان آنتن از آن می گذرد . با تزویج القایی این پیچک بعدی یک ترانسفورمر آنتن یا ترانسفورمر آر- اف به دست می آید .
[برق و الکترونیک] سیم پیچ آرمیچر
[نساجی] نوعی ماشین فیتیله که از هر منطقه کشش آن دو فیتیله خارج می شود
[برق و الکترونیک] سیم پیچ سر وسط دار
[برق و الکترونیک] چوک؛ انسداد 1. نوعی القاگر که در برابر بسامدهای بالاتر از گستره ی بسامدی مشخص، امپدانس بالایی از خود نشان می دهد و در عین حال از عبور جریان مستقیم جلوگیری نمی کند. 2. شیار ...
[برق و الکترونیک] پیچک همگرایی یکی از پیچکهایی که باریکه های الکترونی لامپ تصویر سه تفنگی تلویزیونی رنگی را همگرا می کند.