پیوستگی [زبانشناسی] ارتباط معنایی جملات که گویشور از بافت درمییابد
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] فاصله همدوسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمان همدوسی [نجوم رصدی و آشکارسازها] میانگین مدت لازم برای آنکه فاز نسبی دو موج یا فاز تکموج به مقدار قابلملاحظهای تغییر کند|||متـ . تأخیر زمانی گرینوود Greenwo ...
اتحاد، پیوستگی، معاهده، وصلت، پیمان بین دول سایر معانی: همبستگی، اتفاق، ائتلاف، پیوند، پیمان، اتحادیه، رابطه، نسبت، ارتباط، آوست، آوستگی، کشورها یا گروه های متحد، خویشی، مشابهت، قرابت، بستگی ...
متابعت، پیروی، هم نوایی سایر معانی: رجوع شود به: conformity، conformity : پیروی [ریاضیات] تطابق
بهم ریختگی سایر معانی: بهم ریختگی [صنعت] بدون ساختار، بی نظمی، به هم ریختگی، بی سازمانی [ریاضیات] بی سازمانی
اتصال، خط اتصال، ربط، تقاطع، نقطه اتصال، برخوردگاه سایر معانی: پیوند، جفت شدگی، همبست، پیوندگاه، محل اتصال، محل برخورد (دو راه یا راه آهن و غیره)، محل تقاطع، بندگاه، دوراهی، چندراهی، ـ راهی ...
عقلانیت، معقولیت سایر معانی: خردپذیری، خردمندی، بخردی
فرایندی که در آن حالت کوانتومی هر سامانۀ میکروسکوپی با چنان سرعتی با محیط پیرامونش همبستگی پیدا میکند که اندازهگیری ویژگیهای سامانه نمیتواند تداخل بین دو حالت آن را ن ...