آمیزه [گردشگری و جهانگردی] مخلوطی از چند نوشیدنی که غالبا قبل از غذا عرضه میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
مهمانی، کوکتل سایر معانی: پیش خوراک (معمولا آب میوه یا میوه های ریز ریز شده یا ماهی و سس)، انواع مشروبات الکلی (معمولا آمیزه ای از مشروب قوی و شراب و آب میوه و غیره و یخ)، (قدیمی)، اسب دم کو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میز مشروب و تنقلات (معمولا در اتاق مهمانخانه ی منزل)
ساعت اتمی، گاهشمار اتمی، (دارویی که دارای مواد رادیو اکتیو است و در تشخیص و درمان سرطان کاربرد دارد) داروی اتمی [شیمی] (دارویی که داراى مواد رادیو اکتیو است و در تشخیص و درمان سرطان کاربرد د ...
بار، بار مشروب فروشی، سالن مشروب فروشی، بار یا پیاله فروشی، نوشابه فروشی سایر معانی: (امریکا) میخانه
خمر، مشروب الکلی، مست کردن سایر معانی: مشروب الکلی (به ویژه از نوع بد)، عرق سگی، در نوشیدن زیاده روی کردن، زیاده روی در نوشیدن، سیاه مستی، مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
صندلی راحتی، سالن، تن اسایی، سالن استراحت، محل استراحت، اطاق استراحت، وقتگذرانی به بطالت، لم دادن، لمیدن سایر معانی: (به طور راحت و رها نشستن یا دراز کشیدن یا ایستادن یا حرکت کردن) واکشیدن، ...
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل، مهمانی دادن یارفتن سایر معانی: هنگان، گروه، هیات، اکیپ، (عمل یا طرح و غیره) شرکت کننده، همباز، طر ...
تالار، سالن مشروب فروشی، رستوران، مشروبفروشی سایر معانی: سالن، اتاق بزرگ (ویژه ی کاری بخصوص)، (کشتی مسافری) تالار اصلی، لهر، میخانه، سالن زیبایی
شب نشینی، مهمانی شب سایر معانی: فرانسه مهمانی شب
لبچرهای مانند زیتون یا بادامزمینی یا موادی از این دست که با انواع نوشیدنیها پیش از غذا صرف میشود [گردشگری و جهانگردی]