منزل، مسکن، سکنی، بودگاه، بودباش، مقر، رحل اقامت افکندن سایر معانی: منزلگاه، کاشانه، خانه، محل اقامت، دوران اقامت، زمان گذشته و اسم مفعول فعل: abide، اشاره کردن، پیشگویی کردن [حقوق] اقامتگاه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مالکیت مشترک، حکومت مشترک سایر معانی: هم سالاری، حوزه ی تسلط مشترک، سرزمین مورد تسلط مشترک (دو یا چند کشور) [حقوق] مالکیت مشاع (در یک مجتمع ساختمانی)، حاکمیت مشترک، تسلط مشترک ...
بازار بزرگ، مرکز فروش، جای بازرگانی سایر معانی: (محل بازرگانی) بازار، سوداگرخانه
خانقاه، منزل، مسکن، جا، برج، نشیمن، خانه، سرای، اهل خانه، جایگاه، اهل بیت، محل سکنی، منزلگاه، خانه نشین شدن، منزل گرفتن، پناه دادن، جا دادن، منزل دادن سایر معانی: کده، سرا، خانواده، (ساختمان ...
سکنی، مقر، عمارت، مقام، محل اقامت، اقامت گاه، سکونت سایر معانی: اقامت، باشایی، خانه، منزل، مسکن، ماوا، محل سکونت، بودگاه، کاخ، خانه ی بزرگ [حقوق] اقامت، اقامتگاه، محل سکونت [پلیمر] ماندگاری ...