رخت، جامه لباس سایر معانی: لباس، جامه، پوشاک، تن پوش، رجوع شود به: bedclothes، ملبوس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوب لباسی، رخت آویز
طناب رخت شویی، رجه سایر معانی: بندرجه، (طناب یا سیم که روی آن رخت خشک می کنند) رجه، بند، طناب رخت، طناب رخت شویی، رجه
(جانورشناسی) بید (انواع بیدهای لباس از تیره ی tineidae)، بید
چوب لباسی، چنگک لباس سایر معانی: جا لباسی (دیرک بازوداری که لباس و کلاه به آن می آویزند)
گیره ی رجه (گیره ای که لباس شسته را روی رجه نگه می دارد)، گیره ی رخت خشک کنی (clothes-peg هم می گویند)، گیره ای که با ان لباس هارا روی بند نگهمیدارند
صندوق یا کمد لباس، گنجه جا رختی گنجه جارختی
استحکام زنجیر بستگی به استحکام ضعیف ترین بند آن دارد، نکات ضعف هرچیز نشانگر میزان قدرت آن هستند، لباس اضافی (برای عوض کردن)
(نادر) اتاق خواب، وسایل تختخواب (ملافه و پتو وغیره)، رخت خواب، لوازم رختخواب مثل ملافه و لحاف و پتو، ملافه، جامه خواب، لحاف، متکا
کفن سایر معانی: خلعت، کفن، خلعت، رخت گور
جامه کار، لباس کار
قنداق، پارچه قنداقی سایر معانی: (برای قنداق کردن کودک) پارچه ی قنداق، کهنه