[حقوق] شرکتی که سهام آن در دست عده معدودی باشد، شرکت خانوادگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] پارچه متراکم - بافت متراکم
تقریبا سایر معانی: تقریبا [ریاضیات] به تقریب، تقریبا، تخمینا، تقریب زدن
بدقت سایر معانی: سرگرمانه، جدا، با سعی و کوشش، مشتاقانه، با تصمیم