بحرانی، دوران یائسگی زن سایر معانی: (زندگی انسان) دوران دگرگونی جسمی (به ویژه یائسگی) [بهداشت] یائسگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تغییر عقیده (یا احساس یا وابستگی)، رجوع شود به: menopause
اوج، قله، راس، منتها درجه، باوج رسیدن سایر معانی: (ادبیات و معانی بیان) یک سلسله استعاره یا اندیشه و غیره که به ترتیب تصاعدی ردیف شده باشند (مثلا از کم اهمیت تر به پر اهمیت تر)، آخرین و مهمت ...
بحران، موقع بحرانی سایر معانی: شور، بزنگاه، سرگشتگی، شوریدگی، نقطه ی عطف، سختی، پریشان حالی، شور بیماری، اوج بیماری، بحبوحه ی مرض، نقطه ی عطف مرض، کریز، بحرانی، شوریده، شورین [ریاضیات] بحران ...