(عامیانه) لباس شخصی (در مقابل: لباس نظامی)، جامه ی غیرنظامی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لباس، لباس پوشاندن، پانسمانکردن، مزین کردن، لباس پوشیدن، ملبس کردن، جامه بتن کردن، درست کردن موی سر سایر معانی: (جامه) پوشیدن، پوشاندن، پوشاک (به ویژه در اشاره به نوع لباس)، (زنانه) پیراهن، ...