دایره کوچک، سیرک، چالگاه، میدان کوچک سایر معانی: جای گرد (مدور)، طرح مستدیر، پرهون سان، (شعر قدیم) حلقه، دایره، محفل [خاک شناسی] کاسه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] سیرک یا یخسار چالگاهی یخساری که فرورفتگی های کاسه ای شکل دامنه کوه را می پوشاند.
[زمین شناسی] سیرک رأس دره ای - سیرکی که در نوک یک ده تشکیل می شود. مقایسه شود با: سیرک آویزان.
چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر، محفل، دور، حوزه، طوق، احاطه کردن، دور زدن، مدور ساختن، دور گرفتن سایر معانی: پرگر، برهون، پرهون، گردی، گردک، حلقه ی دوستان (و غیره)، جرگه، آویژگا ...
حلقه، گردش دایره، چرخ زدن سایر معانی: (شاعرانه - قدیمی) چرخش، حرکت مار پیچ، دور گردی، دایره، گردی، گرداب، چر زدن [زمین شناسی] چرخاب [ریاضیات] دوران، گردش دایره ای