راهنما، رهبر، هادی، کتاب راهنما، تعلیم دادن، راهنمایی کردن سایر معانی: ارشاد کردن، هدایت کردن، آموزش دادن، رهنمود دادن، راهنما شدن، بلد، رهنمون، راهدان، راهبر، مهمان دار، (در ماشین) دستگاه ت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی