گذر کودکان [حملونقل درونشهری] بخشی از راه که خطکشی عابر پیاده ندارد، ولی در ساعاتی از روز محل عبور دانشآموزان است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
برفسُرۀ صحرایی نونهالان [ورزش] نوعی برفسُرۀ صحرایی با طراحی خاص برای کودکانی که کمتر از 30 کیلوگرم وزن دارند|||متـ . چوباسکی صحرایی نونهالان ...
د رخور بچه ها، مناسب برای بچه ها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زایمان، وضع حمل سایر معانی: زایش، زاد
نسل، زاده اولاد سایر معانی: نزولی، فروسوی، زیرسوی، نازل، فرودی، شیبدار (descendent هم می نویسند)، نواده، ازتبار (کس یا قوم بخصوص)، خلف، (جمع) اعقاب، نبیره، (چیزی که از چیز دیگر ناشی شده است) ...
دودمان، فرزند، سلاله، اخلاف سایر معانی: زاد و رود، اعقاب، نواده ها، تخم وترکه، اولاد [علوم دامی] نتاج؛ فرزندان یا نوزادان والدین . [ریاضیات] زاده
اتاق یا محلی عمومی در مهمانخانه/ هتل با امکانات و تجهیزات لازم برای سرگرمی و بازی کودکان [گردشگری و جهانگردی]
نوعی برفسُرۀ صحرایی با طراحی خاص برای کودکانی که کمتر از 30 کیلوگرم وزن دارند|||متـ . چوباسکی صحرایی نونهالان [ورزش]
صورتغذایی مخصوص کودکان که شامل غذاهای ساده و مغذی است و مقدار آن کمتر از یک واحد خوراک کامل است|||متـ . منوی کودکان [گردشگری و جهانگردی]
بخشی از راه که خطکشی عابر پیاده ندارد، ولی در ساعاتی از روز محل عبور دانشآموزان است [حملونقل درونشهری]