(گیاه شناسی) قارچ قیفی (جنس cantharellus به ویژه نوع خوراکی آن: c. cibarius)، قارچزردخوردنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خون اشام، ساحره سایر معانی: (اسطوره) لامیا (موجودات نیمه مار و نیمه زن که مردم و بخصوص کودکان را گمراه کرده و خون آنها را می مکیدند)
خواننده، سراینده، اواز خوان، خنیاگر، سرود سرا، نغمه سرا سایر معانی: اسحاق باشویس سینگر (نویسنده ی امریکایی)، آوازخوان، پرنده ی آوازخوان، شخص یا چیزی که ترنم می کند
ساحر، جادو گر سایر معانی: کندا
عفریته، ساحره، زن جادوگر، پیرهزن، مجذوب کردن، افسون کردن، سحر کردن سایر معانی: (زن) جادوگر، (نادر - مرد) جادوگر، عجوزه، پیرزن زشت و بدجنس، رجوع شود به: water witch، (عامیانه - زن) فریبا، دلر ...
جادو، جادو گر، نابغه، طلسمگر سایر معانی: (در رشته ی بخصوص) چیره دست، متبحر، خبره، استاد، جادویی، اسرارآمیز، (انگلیس ـ عامیانه) عالی، معرکه، مسحور کننده، (دراصل) حکیم، دانشمند، ساحر، افسونگر ...