ساحر، جادو گر و طبیب سایر معانی: (برخی قبایل بدوی) ساحر و حکیم باشی، در میان قبایل افریقایی جادو گر و طبیب، ساحر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیرنگ، سحر، جادو گری، افسون گری سایر معانی: سحر و جادو
(باور قرون وسطی) گردهمایی سالانه ی جادوگران در نیمه شب
افسون گری، مسحور کننده، افسون کننده، فریبنده سایر معانی: جادوگری، طلسم سازی
وابسته به جادوگری، ساحری، جادو شده، سحر شده
[کامپیوتر] جعبه سوئیچ A/B .
گزینه دگرگونی
[برق و الکترونیک] مرکز خودکار را هگزینی پیام محلی که در آن پیام ورودی به صورت خودکار به یک یا چند مدار خروجی متناظر با اطلاعات کنترلی موجود در پیام هدایت می شود .
[کامپیوتر] راه گزینی حالت خودکار .
[کامپیوتر] راه گزینی محدوده . - تعویض بانک . تعویض حافظه - قدرت به کار کیری بیش از یک مجموعه تراشه حافظه در زمانهای مختلف در حالی که آدرسهای یکسانی به آنها ارائه می شود این توانایی امکان آن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.