صدر اعظم، رئیس دانشگاه سایر معانی: (انگلیس) عنوان برخی وزیران، منشی یا پیشکار سلطان یا بزرگمرد محلی، مهردار سلطنتی، (نادر) سردبیر سفارت یا کنسولگری، (در برخی دانشگاه ها) رئیس دانشگاه یا دانش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
chancellery : رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
(انگلیس - رییس مجلس لردان و مهر دار و رییس قوه ی قضاییه) لرد اعظم، لرد والا، بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاور مخصوصپادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
معاون صدر اعظم، نایب رئیس، قائم مقام، معاون رئیس دانشگاه
قاضی، کارشناس، دادرس، محاکمه کردن، حکم دادن، تشخیص دادن، داوری کردن، قضاوت کردن سایر معانی: قاضی (از پهلوی: کادیک)، دادور، (مسابقات یا اختلافات و غیره) داور، خبره، ـ شناس، دارای نظر صائب در، ...