قالب، گچ گیری، مهره ریزی، طاساندازی، مطرود، ریختن، پخش کردن، معین کردن، انداختن، در قالب قرار دادن، افکندن، بشکل در اوردن سایر معانی: (با زور یا فشار) افکندن، پرتاب کردن، پرت کردن، جمع بستن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طلسم کردن، سخت تحت تاثیر قرار دادن، مسحور کردن
گچ پوتینی [اَرتاپزشکی] وسیلهای پوتینمانند برای بیحرکت نگه داشتن پای شکسته
واژههای مصوب فرهنگستان
گچ لولایی [اَرتاپزشکی] گچی با لولایی در بالا و پایین مفصل برای سهولت حرکت مفصل درحالیکه عضو آسیبدیده بیحرکت است
[سینما] عنوان بندی
مورد شک قرار دادن
1- سرازیر شدن، به سوی پایین خم شدن یا رفتن 2- محزون شدن، سر به جیب تفکر فروبردن، نومید شدن
[عمران و معماری] بتن درجا [زمین شناسی] بتن درجاریخته شده
چدن [مهندسی مواد و متالورژی] آلیاژ آهن و کربن که معمولا حاوی بیش از 2 درصد کربن است و در ساختار آن شبکۀ اوتکتیکی (eutectic system) وجود دارد ...
چدن سایر معانی: آهن ریخته، چدنی، از چدن، محکم، نیرومند، سخت ومحکم چدن [حسابداری] چدن [شیمی] چدن، آهن ریخته [عمران و معماری] چدن [برق و الکترونیک] چدن [مهندسی گاز] چدن ...
[عمران و معماری] کاریزچدن
[عمران و معماری] لوله چدنی