قطعی، بحرانی، انتقادی، منتقدانه، وخیم، نکوهشی سایر معانی: انتقادآمیز، نکوهشگرانه، معاندانه، خرده گیرانه، وابسته به نقد ادبی یا هنری و غیره، نقدگرانه، هنرسنجانه، سخن سنجانه، نکته سنجانه، بسیا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مته به خشخاش گذاری، موشکافی زیاد از حد، بی اهمیت، ناچیز، موشکافی، باریک بینی، موشکافانه
طعنه امیز، کنایه امیز، وابسته به زهرخنده سایر معانی: (به طور تلخ یا تحقیر آمیز) کنایه دار، گواژه آمیز، طعنه آمیز