جاداری، گنجایش، فراخی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حد، مد، حوزه، وسعت، مقدار، اندازه سایر معانی: گستردگی، دامنه، پهناوری، بزرگی، فراخش، فراخی، میزان، درجه، (انگلیس - حقوق - قدیمی) حکم توقیف ملک آدم مقروض، ارزیابی ملک توقیف شده به این خاطر [ک ...
اندازه، قالب، قد، سایز، چسبزنی، میزان، مقدار، بر اورد کردن، اهار زدن سایر معانی: (جامه و کفش و کلاه و غیره) اندازه، بزرگی، زیادی، کلانی، رشد، شماره، تعداد، (عامیانه) وضع، به اندازه ی خاصی در ...