قایق رانی سایر معانی: (در اصل در میان سرخپوستان امریکا) زورق باریک و سبک، زورقچه، کانو، بلم، قایق، قایق باریک وبدون بادبان وسکان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] چین بلمی یک ناودیس بشدت چین خورده که حالت سطحی آن طویل و باریک است.
بلمتوپران [ورزش] ورزشکاری که بهصورت تفریحی یا رقابتی به بلمتوپ میپردازد
واژههای مصوب فرهنگستان
بلمرانی [ورزش] ورزش یا سرگرمی یا تفریح قایقرانی با بلم
بلمران [ورزش] ورزشکار یا فردی که به بلمرانی میپردازد
قایق ران
[زمین شناسی] گلفشان تپه کوچک گلی و گاهی مخروطی شکل با یک دهانه در سر مخروط که بوسیله آب گرم در حال خروج از زمین، با مواد سنگی ریز مخلوط شده و در یک ناحیه آتشفشانی تشکیل می شود.
قایق، کرجی، کشتی کوچک، هر چیزی شبیه قایق، قایق رانی کردن سایر معانی: (واژه ی عمومی برای انواع کشتی های کوچک) قایق، زورق، بلم، لتکه، در قایق حمل کردن یا گذاشتن، به درون قایق بردن یا انداختن، ...
قایق رانی سایر معانی: قایق سواری، پاروزنی
کرجی پارویی کوچک، قایق سریعالسیر، قایق رانی کردن سایر معانی: قایق، زورق
ورزشکار یا فردی که به بلمرانی میپردازد [ورزش]