ماشرا، یکجور افت درختان میوه، نوعی شته یا کرم، برفک، فاسد کردن، فاسد شدن سایر معانی: هر چیزی که به تدریج فاسد و نابود کند، مصیبت، تباهگر، تباه کردن، (پزشکی) تبخال، تاول لب ها (canker sore هم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاسدکننده، خورنده، قانقرایایی
زنگار، افت، عدم رشد، باد زدگی یا زنگ زدگی، پژمردن سایر معانی: بیماری گیاهی (در اثر خاک یا هوا یا انگل یا حشرات)، آفت، آسیب، بلا، تباهی، زنگ زدگی (گیاه)، کپک یا شپشک زدگی، آفت زده کردن، (گیاه ...
خون اشام، کرم صدپا، تراکتور زنجیری سایر معانی: (جانور شناسی) لیسه (یا لارو یا غنج یا غوزه ی کرم مانند برخی حشرات به ویژه پروانه و بید)، کرم حشره، بشکل کرم صد پا حرکت کردن [عمران و معماری] زن ...
سو زاندن، زنگ زدن، خوردن، پوسیدن سایر معانی: (فلزات و غیره را) خوردن، تحلیل بردن، (به خاطر زنگ زدگی یا اسید و غیره) از بین بردن یا رفتن، (فلزات) پوساندن، (مجازی - حسادت و دشمنی و غیره) از در ...
پست کردن، خفت دادن، تنزل کردن، تنزل دادن، تنزل رتبه دادن، منحط کردن سایر معانی: (مثلا به منظور تنبیه) تنزل رتبه دادن، فروزینه کردن، فروداشتن، کم ارزش کردن، بی آبرو کردن، خوار و خفیف کردن، دو ...
چرک، گندیدن، چرک کردن سایر معانی: چرک کردن (زخم و غیره)، گزک زدن، پوسیدن، فاسد شدن، (مجازی) بد تر شدن، فساد
ریش، زخمی، ریشناک، قرحهای، زخم دار، قرحه دار سایر معانی: پر زخم، جریحه دار، مجروح، وابسته به زخم (به ویژه زخم دستگاه گوارش)