بخشیدن، امرزیدن، عفو کردن، تبرئه کردن سایر معانی: بخشیدن (گناه و تقصیر و غیره)، (از تقصیر کسی) درگذشتن، گذشت کردن، وخشودن، آمرزیدن، گنه بخشی کردن، اغماض کردن، ندیده گرفتن، (در اظهار ادب) ببخ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاری که شده است و قابل جبران نیست، کاری که از کار گذشته است، زیان و غیره که غصه خوردن درباره ی آن بی فایده است، عمل انجام شده