هدف، مسخره، بشکه، ته، ضربت، ضرب، کپل، ته قنداق تفنگ، بیخ، ته درخت، ضربه زدن، شاخ زدن، پیشرفتگی داشتن، نزدیک یا متصل شدن، پیش رفتن سایر معانی: ته هر چیز، بخش پهن و کلفت هر چیز، کونه، آماج شوخ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] یک صفحه کلیواژی کوتاه و به سختی قابل تشخیص در یک رگه زغال، معمولا در زاویه قایمه نسبت به درزه های جبهه کار
[زمین شناسی] یک اصطلاح معدن زغال سنگ که در مکانهای مختلف معانی گوناگون دارد . می تواند هم معنی با ورودیpanel، ورودیsubmain
سروصل صاف [مهندسی بسپار - تایر] نوعی سروصل که در آن دو سر اجزای تایر با زاویۀ نود درجه بریده شده است
واژههای مصوب فرهنگستان
قنداق تفنگ سایر معانی: قنداق تفنگ
[نفت] لوله درزجوش
تل یا تپه سایر معانی: تپه ی بلند و پرشیب در دشتی مسطح، (در غرب ایالات متحده) پهنه ی زمین، تختال [زمین شناسی] تل ،تپه، تختال تپه ای با سطح فوقانی مسطح، زمانی تشکیل می شود که لایه ای از سنگ سخ ...
[نساجی] اهرم نوسان دهنده سیلندر کارت نقشه ژاکارد
(گیاه شناسی) کتانی تماشایی، کتانی رایج، گل کتان، کتان وحشی (linaria vulgaris از خانواده ی figwort)
انواع لوبیاهای سفید یا دارای رنگ روشن
(جانورشناسی) صدف کره ای، کره صدف (جنس saxidomus - صدف درشت خوراکی و بومی سواحل شمال غربی ایالات متحده)
چاقوی کره (چاقوی کندی که برای مالیدن کره روی نان و غیره به کار می رود)