معنی

هدف، مسخره، بشکه، ته، ضربت، ضرب، کپل، ته قنداق تفنگ، بیخ، ته درخت، ضربه زدن، شاخ زدن، پیشرفتگی داشتن، نزدیک یا متصل شدن، پیش رفتن
سایر معانی: ته هر چیز، بخش پهن و کلفت هر چیز، کونه، آماج شوخی (یا مسخرگی یا انتقاد)، (خودمانی) کپل، ماتحت، (پشته ی خاک یا توده ی کاه که در پشت هدف تیراندازی قرار می دهند تا تیر فراتر نرود) تیرگیر، (جمع) محل نشانه گیری و تیراندازی، گودال (شکارچیان در آن پنهان می شوند)، لب به لب کردن، دو لبه ی (تخته یا صفحه ی فلزی را) به هم جور کردن، (در مورد گاو و قوچ و غیره) با شاخ یا با سر زدن، با سر کوفتن بر، (مثل حالت شاخ زنی) حرکت کردن، با سر جلو رفتن یا کنار زدن، محکم خود را زدن به، مجاور بودن به، هم مرز بودن یا کردن با، (شمشیر بازی) حرکت سریع شمشیر به جلو، بیرون زدن، ورقلمبیدن، درقلیدن، بشکه ی بزرگ (آبجو یا شراب)، گاوبشکه، (جانورشناسی) انواع ماهی های پهن مانند turbot و halibut، شا  زدن
[عمران و معماری] نوک - لب به لب - سر
[نساجی] مهره ماسوره
[ریاضیات] لب به لب کردن، لب به لب، سر به سر
[نفت] جفت کردن

دیکشنری

لب به لب
اسم
buttته قنداق تفنگ
bottom, base, butt, stub, bed, extremityته
butt, radixبیخ
buttock, buttکپل
barrel, cask, tank, butt, cadeبشکه
target, aim, goal, purpose, objective, buttهدف
multiplication, beat, stroke, coining, hit, buttضرب
buttته درخت
strike, blow, impulse, bump, hit, buttضربت
mockery, ridicule, scoff, zany, Aunt Sally, buttمسخره
فعل
strike, butt, dab, inflict a blow, knapضربه زدن
butt, gore, give a butt, push, tupشاخ زدن
go forward, jut, proceed, precess, advance, buttپیش رفتن
jut, buttپیشرفتگی داشتن
buttنزدیک یا متصل شدن

ترجمه آنلاین

لب به لب

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.