اهمال کار، بیهوده وقت گذراندن، چرت زدن سایر معانی: (با ولگردی یا آهسته کاری) وقت تلف کردن، گهتباهی کردن، ولگردی کردن، فس فس کردن، کرکری خواندن، وقت کشی کردن (معمولا با: away)، اتلاف وقت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاهل، تنبلی کردن سایر معانی: کار نکردن، (معمولا با: away) وقت را به بطالت گذراندن
سر گردانی، غربت، گشتن، پرسه زدن، گردیدن، سیر کردن سایر معانی: ول گشتن، (بی هدف) گشتن، پلکیدن، گشت زدن، تکاپو [کامپیوتر] سیر کردن ؛ گشتن