dawdle
معنی
اهمال کار، بیهوده وقت گذراندن، چرت زدن
سایر معانی: (با ولگردی یا آهسته کاری) وقت تلف کردن، گهتباهی کردن، ولگردی کردن، فس فس کردن، کرکری خواندن، وقت کشی کردن (معمولا با: away)، اتلاف وقت
سایر معانی: (با ولگردی یا آهسته کاری) وقت تلف کردن، گهتباهی کردن، ولگردی کردن، فس فس کردن، کرکری خواندن، وقت کشی کردن (معمولا با: away)، اتلاف وقت
دیکشنری
دامن زدن
اسم
dawdleاهمال کار
فعل
snooze, nap, doze, slumber, caulk, dawdleچرت زدن
snooze, dawdle, moon, jauk, dilly-dallyبیهوده وقت گذراندن
ترجمه آنلاین
جست و خیز کردن
مترادف
amble ، bum around ، dally ، diddle daddle ، dilly dally ، drag ، fool around ، fritter away ، get no place fast ، goof off ، hang around ، hang out ، idle ، lag ، laze ، lazy ، loaf ، loiter ، loll ، lounge ، mosey ، poke ، procrastinate ، put off ، saunter ، scrounge around ، shlep along ، sit around ، sit on one's butt ، stay ، stroll ، tarry ، toddle ، trifle ، wait ، warm a chair