شکننده، ترد، بی دوام، زودشکن سایر معانی: سخت و خمش ناپذیر، (بیشتر در مورد صدا) زیر، بلند و تیز، (مجازی) آسیب پذیر، انعطاف ناپذیر، سرد و بی محبت، نوعی آب نبات ترد و آجیل دار [عمران و معماری] ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] گسیختگی ترد - گسیختگی شکننده [زمین شناسی] گسیختگی ترد، گسیختگیشکننده
شکست تُرد [خوردگی] نوعی شکست فلز بدون تغییر شکل مومسان (plastic deformation) قابلملاحظه که در آن سرعت انتشار ترک، به دلیل تمرکز تنش زیاد در رأس ترک، بیشتر است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شکست تُرد [مهندسی بسپار] نوعی شکست فلز بدون تغییر شکل مومسان (plastic deformation) قابلملاحظه که در آن سرعت انتشار ترک، به دلیل تمرکز تنش زیاد در رأس ترک، بیشتر است ...
[عمران و معماری] شکست ترد - شکستن از تردی - ترک از شکنندگی - تردشکنی [زمین شناسی] شکنندگی، شکستن از تردی، ترد شکنی [معدن] شکستگی ترد (مکانیک سنگ) [نفت] شکاف شکننده [پلیمر] شکست تُرد ...
[عمران و معماری] مصالح شکننده - مواد شکننده - مواد ترد - مصالح ترد
[شیمی] نقطه شکنندگی [عمران و معماری] نقطه شکنندگی [نساجی] دمای شکست - نقطه شکست [پلیمر] نقطه شکنندگی، نقطه تُردی
[شیمی] دمای شکنندگی
شکنندگی [علوم و فنّاوری غذا] خاصیت مادۀ غذاییای که براثر فشار بهآسانی میشکند
تُردش اسیدی [خوردگی] نوعی تُردش هیدروژنی که براثر تمیزکاری اسیدی پدید میآید
تُردش قلیایی [خوردگی] شکست فلزات در محلولهای قلیایی بهموجب تأثیر همزمـان خوردگی و تنش کششی
شکننده کردن، ترد کردن سایر معانی: شکننده کردن، ترد کردن [پلیمر] ترد و شکننده