انبوه، پر پشت سایر معانی: پوشیده از بته و خاربن، بته زار، پربته، بته مانند، پرمو و فرچه مانند، جاروبکی، پشمالو و گسترده، پاچه بزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خار دار سایر معانی: خار مانند، ژاژسان، خراشناک، تیغی، خراشنده
خار دار، خار مانند، تیغستان، موجب ناراحتی، تیغ تیغی سایر معانی: خارناک، تیغ دار، پرژاژ، پرخار و خسک، پردردسر، پرگرفتاری، پرزحمت، پرمانع، غامض