سرعت، تندی سایر معانی: سرعت، تندی [برق و الکترونیک] سرعت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیجان انگیز، شور انگیز، انگیزگر، (کاسبی و غیره) پر رونق، گرفته، گرم، چشمگیر، فوق العاده، ناروال، شهوت انگیز
فعال، زیرک، زرنگ، چالاک، با هوش، شیک، ناتو، جلوه گر، تیر کشیدن، سوزش کردن سایر معانی: (درد) تیرکشیدن، درد کردن، درد کشیدن (یا تحمل کردن)، درد آوردن، سوزش داشتن، (از پشیمانی یا آزردگی و غیره) ...
زرنگ، چابک، چالاک، فرز، سریع، با هوش، دانا، قشنگ سایر معانی: (پیر مرد) پر حرارت، سر زنده، اهل حال