امید، امیدواری چشم داشت، چشم انتظاری، امیدوار بودن، پشت گرمی داشتن به، انتظار داشتن، ارزو داشتن سایر معانی: امیدواری، مایه ی امید، دلیل امیدواری، مایه ی آرزو، آرزو، خواست، خواسته، (قدیمی) ات ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوش طبعی، قرابت نسبی، دموی بودن، هم خونی سایر معانی: برنگ خون