دهاتی، ادم خشن، ادم بی تربیت، روستایی، باغبان سایر معانی: (در اصل) کشاورز، کارگر مزرعه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زشتی، خام دستی
ادم بی تربیت سایر معانی: (در اصل: واژه ای که توسط دانشجویان دانشگاه های انگلیس در اطلاق به نوکران و مستخدمان به کار برده می شد)، آدم کم سواد و ناوارد به مبادی آداب، بی تربیت، جوزعلی، فرومایه ...
ناهنجار، درشت، بی ادب، خشن، زمخت، غلیظ، زبر سایر معانی: درشت دانه، نتراشیده و نخراشیده، غیر دقیق، لچر، پست، نامرغوب، بی نزاکت [عمران و معماری] درشت [نساجی] خشن - سفت - ضخیم [ریاضیات] درشت، ض ...
درشت، کودن، زمخت سایر معانی: احمق، بی شعور، نابخرد، نفهم، دیرفهم، پخمه، بدسلیقه، غیرحساس، پوست کلفت، خشن، خام
تند، بی ادب، بی نزاکت، بی ادبانه سایر معانی: ناراد، نارادانه
ناهنجار، درشت، ترشرو، بد خلق، خشن، گرفته، دارای ساختمان خشن و زمخت سایر معانی: گستاخ، پررو، حاضرجواب، رک و بی ادب، تند
احمق، دهاتی جاهل، نفهم سایر معانی: دهاتی، جوزعلی، نقل علی، دهاتی وار، دهاتی مانند، زمخت، نافرهیخته
ادم جنگلی سایر معانی: وابسته به دهات کوهستانی جنوب، (امریکا - عامیانه - معمولا تحقیر آمیز)، دهاتی اهل کوهستان های جنوب، روستایی، جوزعلی، ادم جنگلی غالبا از روی تحقیر
بی ادب، بی تربیت، خشن، زمخت، غیر متمدن سایر معانی: بی نزاکت، گستاخ، بی ادبانه، گستاخانه، خام
بی پروا، بی فکر، بی ملاحظه، سهل انگار سایر معانی: بی ملاحظه (کسی که حال یا حقوق دیگران را رعایت نمی کند)، خودپسند، خودبین، بی مبالات، نافرزانه
فحشاء سایر معانی: هرزگی، فسق، شهوت پرستی